فرض کنید میخواهید به یک مدل هوش مصنوعی یاد بدهید تفاوت بین گربه و سگ را تشخیص دهد. اگر مدل آنقدر روی عکسهای آموزشی تمرکز کند که حتی رنگ پسزمینه یا زاویهی نور را هم حفظ کند، در دادههای تمرینی فوقالعاده عمل میکند، اما بهمحض دیدن تصویری جدید، گیج میشود و اشتباه میکند!
به این میگویند بیشبرازش (Overfitting) یعنی مدل بهجای یادگیری، فقط حفظ کرده است
در واقع Overfitting حالتی است که در آن مدل یادگیری ماشین، بهدلیل انطباق بیشازحد با دادههای آموزشی و نویز موجود در آن، توانایی تعمیم به دادههای جدید را از دست میدهد. در نتیجه، عملکرد آن روی دادههای واقعی بهشدت کاهش مییابد.
در این مقاله بهشکلی کاربردی، بررسی میکنیم که چرا اورفیتینگ اتفاق میافتد، چگونه آن را تشخیص دهیم، تفاوت Overfitting با Underfitting را شرح میدهیم و مهمتر از همه، توضیح میدهیم که با چه تکنیکهایی میتوانیم به رفع مشکل overfitting بپردازیم.
فهرست مطالب
چالش اورفیتینگ برای یادگیری ماشین
اهمیت مقابله با بیشبرازش از آنجا ناشی میشود که هدف اصلی یادگیری ماشین، ساخت مدلهایی است که بتوانند روی دادههای جدید و ناشناخته پیشبینیهای دقیق انجام دهند؛ بنابراین مدلی که فقط روی دادههای آموزشی عملکرد خوبی دارد، اما در مواجهه با دادههای جدید ناتوان است، ارزش کاربردی کمی خواهد داشت.
نکته قابل توجه این است که overfitting در یادگیری ماشین، معمولاً با خطای پایین روی دادههای آموزشی و واریانس بالا مشخص میشود. علاوهبر این، مرز تصمیمگیری در این مدلها بسیار پیچیده و نامنظم است، زیرا به جای یادگیری ساختارهای اصلی، نویز دادهها را نیز یاد گرفتهاند.
چه زمانی Overfitting رخ میدهد؟
بیشبرازش معمولاً در شرایط زیر اتفاق میافتد:
- مدل بیش از حد پیچیده: استفاده از مدلی با پارامترهای زیاد برای حل مسئلهای ساده
- کمبود داده آموزشی: حجم ناکافی دادهها که باعث میشود مدل الگوهای غیرواقعی را یاد بگیرد.
- وجود نویز در دادهها: خطاها و نوسانات تصادفی که مدل آنها را به عنوان الگو یاد میگیرد.
- آموزش بیش از حد طولانی: ادامه آموزش مدل پس از رسیدن به نقطه بهینه
چنانچه مدل شما دقت بالایی روی دادههای آموزش و دقت پایینی روی دادههای آزمون دارد، احتمالاً با مشکل بیشبرازش مواجه شدهاید.
مقاله تکمیلی: تعریف یادگیری ماشین و یادگیری عمیق به زبان ساده
تفاوت Overfitting با Underfitting
برای درک بهتر از اینکه Overfitting چیست؟ مقایسه آن با کمبرازش (Underfitting) مفید است:
| ویژگی | بیشبرازش (Overfitting) | کمبرازش (Underfitting) |
|---|---|---|
| عملکرد روی داده آموزشی | دقت بالا | دقت پایین |
| عملکرد روی داده آزمون | دقت پایین | دقت پایین |
| پیچیدگی مدل | بسیار پیچیده | بیش از حد ساده |
| مشخصه اصلی | واریانس بالا، بایاس کم | واریانس کم، بایاس بالا |
| مثال | GPS که فقط در شهر شما کار میکند | GPS که حتی در شهر خودتان هم کار نمیکند |
در حقیقت، موازنه بین بیشبرازش و کمبرازش، چالش اصلی در ساخت مدلهای یادگیری ماشین است. هدف، یافتن “نقطه شیرین” بین این دو حالت است تا مدل بتواند الگوهای اصلی را یاد بگیرد بدون آنکه نویزها را حفظ کند.
دلایل اصلی بروز overfitting در یادگیری ماشین

در این بخش میخواهیم ببینیم دلایل اصلی بروز Overfitting چیست؟ چون برای مقابله با بیشبرازش، ابتدا باید دلایل اصلی بروز آن را بشناسیم. شناخت عوامل ایجادکننده Overfitting به ما کمک میکند تا راهکارهای مناسبی برای جلوگیری از آن پیادهسازی کنیم. در ادامه مهمترین دلایل بروز بیشبرازش را بررسی میکنیم.
۱- کم بودن دادههای آموزشی
هنگامی که حجم دادههای آموزشی کافی نباشد، مدل نمیتواند نمونههای کافی برای یادگیری الگوهای واقعی داشته باشد. در این شرایط، بهجای یادگیری الگوهای عمومی، جزئیات خاص دادههای موجود را حفظ میکند. اندازه کوچک مجموعه داده باعث میشود مدل نتواند همه مقادیر ممکن دادههای ورودی را به درستی نمایندگی کند. علاوهبر این، هرچه تعداد نمونههای آموزشی کمتر باشد، شدت مشکل عدم تعادل کلاسها افزایش مییابد. این وضعیت خصوصاً در حوزههایی مانند تحقیقات پزشکی که دسترسی به پایگاههای داده کافی محدود است، چالشبرانگیزتر میشود.
برای مثال: فرض کنید میخواهید مدلی بسازید که چهرهی افراد را تشخیص دهد، اما فقط از ده نفر تصویر دارید. مدل بهجای یادگیری ویژگیهای عمومی چهره، جزئیات خاص همان افراد (مثل زاویه نور یا رنگ پوستشان) را حفظ میکند. بنابراین در مواجهه با چهرهی جدید، دچار خطا میشود چون تنوع دادهها برای یادگیری کافی نبوده است.
مقاله تکمیلی: پایگاه داده (Database) چیست؟ بررسی کامل دیتابیسها
۲- پیچیدگی بیشازحد مدل
یکی از اصلیترین دلایل بیشبرازش که در Overfitting چیست نیز به آن اشاره کردیم، استفاده از مدلهایی با پیچیدگی بالاست. هنگامی که مهندسان از مدلهای یادگیری ماشین با پارامترها یا لایههای بیش از حد، مانند شبکههای عصبی عمیق استفاده میکنند، مدل بسیار انعطافپذیر شده و خیلی به دادههای آموزشی وابسته میشود.
به عبارت دیگر، زمانی که پیچیدگی مدل نسبت به حجم دادههای آموزشی نامتناسب باشد، مدل بهجای یادگیری روندهای اصلی، نویز و جزئیات غیرضروری را نیز یاد میگیرد. در این حالت، همانطور که فیلسوف قرن چهاردهم ویلیام اکام در اصل معروف «تیغ اکام» (Occam’s razor) بیان کرده:
سادهترین مدلی که وظیفه را به درستی انجام دهد، بهترین است.
برای مثال: فرض کنید میخواهید مدلی بسازید که دمای روز بعد را پیشبینی کند. اگر از یک مدل بسیار پیچیده با صدها پارامتر استفاده کنید، مدل ممکن است حتی تغییرات کوچک و تصادفی دما در دادههای گذشته را هم حفظ کند. نتیجه این است که در دادههای جدید، پیشبینیها خیلی ناپایدار و اشتباه خواهند بود، چون مدل به جای یادگیری روند کلی، جزئیات نویزی را هم یاد گرفته است.
۳- وجود نویز در دادهها
دادههای نویزدار حاوی اطلاعات نامربوط و گمراهکننده هستند که میتوانند مدل را به اشتباه بیندازند. هنگامی که دادههای آموزشی دارای خطاها، ناسازگاریها یا دادههای پرت باشند، مدل ممکن است این الگوهای نادرست را بهعنوان الگوهای معنادار یاد بگیرد.
نویز میتواند ناشی از خطاهای اندازهگیری، اشتباهات ورود داده یا حتی تغییرات تصادفی باشد. مدلهای حساس و پیچیده این خطاها را بهعنوان سیگنالهای معنادار تلقی میکنند.
برای مثال: فرض کنید میخواهید مدلی بسازید که پیشبینی کند چه کسی در یک مسابقه ورزشی برنده میشود. اما دادههای شما شامل اشتباهاتی مثل ثبت نادرست سن ورزشکاران یا ثبت نتایج اشتباه مسابقات قبلی است. اگر مدل این دادههای اشتباه را هم یاد بگیرد، فکر میکند این اطلاعات بخشی از الگوی واقعی هستند و در پیشبینی مسابقات جدید اشتباه خواهد کرد.
۴- استفاده از ویژگیهای غیرضروری
از اصلیترین دلایل بروز Overfitting چیست؟ باید به ویژگیهای غیرضروری یا نامرتبط اشاره کنیم که مدل را گیج میکنند و باعث افزایش پیچیدگی آن میشوند. با افزایش تعداد ویژگیها، فضای داده بسیار بزرگ و دادهها پراکنده میشوند. این پدیده به «نفرین ابعاد» معروف است که باعث میشود پیدا کردن الگوهای معنادار برای مدل دشوار شود.
همچنین استفاده از ویژگیهای تکراری میتواند باعث شود مدل بر این اطلاعات تکراری بیش از حد تأکید کند و دچار بیشبرازش شود.
برای مثال: فرض کنید میخواهید مدلی بسازید که قیمت خانه را پیشبینی کند. اگر علاوه بر ویژگیهای مهم مثل متراژ، تعداد اتاق و موقعیت، ویژگیهای غیرضروری مثل رنگ دیوار یا برند شیرآلات را هم وارد کنید، مدل ممکن است روی این جزئیات غیرمرتبط تمرکز کند و در دادههای جدید پیشبینیهای نادرست ارائه دهد.
۵- عدم تعادل در دادهها
مجموعه دادههای نامتعادل زمانی رخ میدهند که یک برچسب (کلاس اکثریت) بهطور قابل توجهی بیشتر از برچسب دیگر (کلاس اقلیت) تکرار شود. این عدم تعادل میتواند آموزش مدل روی کلاس اقلیت را مختل کند. دادههای نامتعادل باعث میشوند مدل روی کلاس اکثریت تمرکز بیشتری کند و کلاس اقلیت را نادیده بگیرد. در نتیجه، عملکرد مدل برای پیشبینی کلاس اقلیت ضعیف خواهد بود.
برای مثال: فرض کنید میخواهید مدلی بسازید که تشخیص دهد آیا یک تراکنش بانکی مشکوک است یا خیر. اگر در دادههای آموزشی ۹۵٪ تراکنشها عادی و فقط ۵٪ مشکوک باشند، مدل ممکن است همیشه بگوید «عادی» و کلاس مشکوک را نادیده بگیرد. نتیجه این است که در دنیای واقعی، تعداد زیادی تراکنش مشکوک تشخیص داده نمیشود.
راههای شناسایی Overfitting

تا اینجا گفتیم دلایل بروز Overfitting چیست؟ و اکنون وقت آن است که بگوییم راه شناسایی اورفیتینگ چیست؟ چون تشخیص به موقع آن در مدلهای یادگیری ماشین بسیار حیاتی است. بدون شناسایی دقیق این مشکل، نمیتوانید راهکارهای مؤثری برای رفع آن پیادهسازی کنید.
مقایسه دقت روی دادههای آموزش و تست
سادهترین و مستقیمترین روش برای تشخیص بیشبرازش، مقایسه عملکرد مدل روی دادههای آموزش و تست است. اگر مدل شما روی دادههای آموزشی بسیار بهتر از دادههای تست عمل میکند، احتمالاً دچار بیشبرازش شدهاست. برای مثال، اگر مدل شما دقت ۹۹٪ روی مجموعه آموزش و تنها ۵۵٪ روی مجموعه تست دارد، این یک هشدار جدی برای نیاز به جلوگیری از بروز overfitting است.
یک رویکرد هوشمندانه، شروع با مدل بسیار ساده بهعنوان معیار مقایسه است. سپس، با افزایش تدریجی پیچیدگی مدل، میتوانید نقطهای را که بیشبرازش شروع میشود شناسایی کنید.
بررسی نمودار تابع هزینه
تحلیل نمودارهای یادگیری (Learning Curves) ابزاری قدرتمند برای تشخیص بیشبرازش است. این نمودارها، خطای آموزش و اعتبارسنجی را در برابر تعداد تکرارها یا اندازه مجموعه داده نمایش میدهند.
نشانههای بیشبرازش در نمودارها:
- واگرایی منحنیها: کاهش مداوم خطای آموزش درحالیکه خطای اعتبارسنجی شروع به افزایش میکند.
- فاصله زیاد بین منحنیهای آموزش و اعتبارسنجی
- کاهش سریع خطای آموزش به سمت صفر
استفاده از Cross-validation
در ادامه راههای شناسایی Overfitting چیست؟ باید از Cross-validation نام ببریم که یکی از قویترین تکنیکها برای ارزیابی و جلوگیری از بیشبرازش است. در روش k-fold cross-validation، دادهها به k زیرمجموعه مساوی تقسیم میشوند:
- در هر تکرار، مدل روی k-1 زیرمجموعه آموزش میبیند و روی زیرمجموعه باقیمانده آزمایش میشود.
- این فرآیند k بار تکرار میشود تا هر زیرمجموعه یک بار بهعنوان مجموعه اعتبارسنجی استفاده شود.
- نتایج تمام تکرارها میانگینگیری میشود تا ارزیابی جامعی از عملکرد مدل به دست آید.
این روش به شما کمک میکند از به حافظه سپردن دادههای خاص توسط مدل جلوگیری کنید.
تحلیل خطای مدل در طول زمان
برای الگوریتمهایی که بهصورت تدریجی یاد میگیرند، مانند شبکههای عصبی، تحلیل روند خطا در طول زمان مهم است. اگر خطای آموزش همچنان کاهش مییابد اما خطای اعتبارسنجی شروع به افزایش میکند، باید آموزش را متوقف کنید.
تحلیل حساسیت (Sensitivity Analysis) نیز میتواند به شما کمک کند تأثیر ویژگیهای ورودی و ابرپارامترها را بر عملکرد مدل درک کنید. با آزمایش تنظیمات مختلف میتوانید نقطه شروع بیشبرازش را شناسایی کنید.
بهترین راههای رفع مشکل overfitting

پس از اینکه فهمیدیم Overfitting چیست و توانستیم آن را شناسایی کنیم، نوبت به رفع مشکل بیش برازش در یادگیری ماشین و اقدامات عملی برای مقابله با آن میرسد. خوشبختانه روشهای مؤثری برای کاهش این مشکل وجود دارد که در ادامه به بررسی آنها میپردازیم.
۱- افزایش دادههای آموزشی
اگر میپرسید که یکی از سادهترین و مؤثرترین راههای جلوگیری Overfitting چیست؟ یکی از پاسخها استفاده از دادههای آموزشی بیشتر است. با افزایش حجم داده، مدل الگوهای واقعی را بهتر تشخیص میدهد و کمتر تحتتأثیر نویز قرار میگیرد. البته صرفاً افزودن دادههای نویزدار مشکل را حل نمیکند، بلکه باید مطمئن شوید دادههای جدید تمیز و مرتبط هستند.
۲- استفاده از رگولاریزیشن: Regularization (L1/L2)
رگولاریزیشن تکنیکی است که با اضافه کردن جریمه به تابع هزینه، مدل را مجبور میکند سادهتر بماند. دو نوع اصلی رگولاریزیشن عبارتند از:
- L1 (Lasso): با افزودن قدر مطلق وزنها به تابع هزینه، برخی وزنها را دقیقاً صفر میکند و به انتخاب ویژگی کمک میکند.
- L2 (Ridge): با افزودن مربع وزنها، آنها را کوچک میکند اما صفر نمیکند و باعث توزیع متعادلتر وزنها میشود.
۳- تکنیک Dropout در شبکههای عصبی
Dropout یک روش قدرتمند در شبکههای عصبی است که در آن، نورونهای تصادفی در هر مرحله از آموزش غیرفعال میشوند. این تکنیک باعث میشود شبکه به هیچ نورون خاصی وابسته نشود و مجبور میشود الگوهای قویتری یاد بگیرد. نرخ dropout معمولاً بین ۰.۲ تا ۰.۵ تنظیم میشود.
۴- توقف زودهنگام (Early Stopping)
در این روش، عملکرد مدل روی مجموعه اعتبارسنجی در حین آموزش پایش میشود. هنگامی که خطای اعتبارسنجی شروع به افزایش کند، آموزش متوقف میشود. این روش از آموزش بیش از حد جلوگیری میکند و زمان و منابع محاسباتی را نیز کاهش میدهد.
۵- انتخاب ویژگیهای مهم (Feature Selection)
انتخاب هوشمندانه ویژگیها میتواند پیچیدگی مدل را کاهش دهد. این تکنیک با حذف ویژگیهای نامرتبط یا تکراری به مدل اجازه میدهد روی الگوهای مهمتر تمرکز کند. روشهای متعددی برای انتخاب ویژگی وجود دارد، از جمله روشهای فیلتر، wrapper و embedded.
۶- استفاده از مدلهای سادهتر
در بررسی راههای رفع مشکل Overfitting چیست، میتوان کاهش پیچیدگی مدل را موردنظر قرار داد. این کار را میتوان با کم کردن تعداد لایهها یا نورونها در شبکههای عصبی یا استفاده از مدلهای با پارامتر کمتر انجام داد. مدلهای سادهتر معمولاً قدرت تعمیمپذیری بیشتری دارند.
| تکنیک | مزایا | میزان تأثیر |
|---|---|---|
| افزایش داده | بهبود تشخیص الگوهای واقعی | بالا |
| رگولاریزیشن | کنترل پیچیدگی مدل | متوسط تا بالا |
| Dropout | کاهش وابستگی به نورونهای خاص | بالا (در شبکههای عصبی) |
| توقف زودهنگام | ساده و کمهزینه | متوسط |
| انتخاب ویژگی | کاهش ابعاد داده و پیچیدگی | متوسط تا بالا |
| مدلهای سادهتر | افزایش تعمیمپذیری | بالا |
تکنیکهای پیشرفته رفع مشکل Overfitting
اما علاوهبر این راهکارهای پایه، تکنیکهای پیشرفتهتری هم وجود دارد؟ پاسخ ما مثبت است. روشهایی وجود دارند که میتوانند شرایط خاص یا چالشهای پیچیدهتر کارآمد باشند. اما تکنیکهای پیشرفتهتر مقابله با Overfitting چیستند؟
۱- روش Data Augmentation
افزایش مصنوعی دادهها، تکنیکی قدرتمند برای مقابله با بیش برازش در یادگیری ماشین است که با اعمال تغییرات کوچک روی دادههای موجود، تنوع مجموعه آموزشی را افزایش میدهد. این روش بهویژه در پردازش تصویر و بینایی ماشین کاربرد دارد:
- در تصاویر: چرخش، مقیاسبندی، آینهسازی و برش تصاویر
- در متن: جایگزینی کلمات با مترادفها یا تغییر ساختار جملات
- در صدا: افزودن نویز پسزمینه یا تغییر زیروبمی صدا
این تکنیک به مدل کمک میکند بهجای حفظ کردن جزئیات خاص، ویژگیهای مقاومتری یاد بگیرد و روی دادههای جدید بهتر عمل کند.
۲- استفاده از مدلهای پیشآموزشدیده (Transfer Learning)
منظور از انتقال یادگیری، استفاده از مدلهای از پیش آموزشدیده روی مجموعههای بزرگ داده است که برای مسائل خاص با دادههای کمتر تنظیم میشوند. این رویکرد:
- کاهش زمان و هزینه آموزش را به همراه دارد.
- ریسک بیشبرازش را کاهش میدهد، بهویژه هنگامی که دادههای محدودی در اختیار دارید.
- قابلیت تعمیمپذیری مدل را بهبود میبخشد.
برای استفاده مؤثر از این روش، میتوانید لایههای اولیه مدل پیشآموزشدیده را منجمد کنید و فقط لایههای آخر را برای مسئله خاص خود بازآموزی کنید.
۳- تنظیم ابرپارامترها (Hyperparameter Tuning)
بهینهسازی ابرپارامترها، فرایند یافتن بهترین مجموعه پارامترهای مدل است که نمیتوانند از دادهها آموخته شوند. این فرایند:
- بهبود عملکرد پیشبینی و کاهش نرخ خطا را درپی دارد.
- از بیشبرازش یا کمبرازش مدلها جلوگیری میکند.
- میتواند با روشهای جستجوی مختلفی انجام شود:
- جستجوی شبکهای (Grid Search): بررسی تمام ترکیبات ممکن ابرپارامترها
- جستجوی تصادفی (Random Search): ارزیابی نمونههای تصادفی از فضای ابرپارامترها
- بهینهسازی بیزی (Bayesian Optimization): استفاده از مدلهای احتمالاتی برای یافتن پارامترهای امیدبخش
۴- یادگیری جمعی (Ensemble Learning)
اما در توضیح آخرین تکنیک پیشرفته Overfitting چیست؟ به یادگیری جمعی میرسیم که به ترکیب چندین مدل منفرد برای ایجاد پیشبینی قویتر و قابل اعتمادتر اشاره دارد. این روش بهطور مؤثری از بیشبرازش جلوگیری میکند:
- Bagging (Bootstrap Aggregating): آموزش مدلهای مستقل روی زیرمجموعههای مختلف داده و میانگینگیری از پیشبینیها، مانند Random Forest
- Boosting: آموزش متوالی مدلها با تمرکز هر مدل روی خطاهای مدل قبلی، مانند AdaBoost و Gradient Boosting
- Stacking: ترکیب خروجیهای مدلهای متنوع با استفاده از یک مدل متا
| تکنیک | کاربرد اصلی | میزان پیچیدگی | تأثیر بر بیشبرازش |
|---|---|---|---|
| Data Augmentation | تصویر، صوت، متن | متوسط | بالا |
| Transfer Learning | محدودیت داده | متوسط تا بالا | بسیار بالا |
| Hyperparameter Tuning | همه مدلها | متوسط تا بالا | متوسط |
| Ensemble Learning | مدلهای متعدد | بالا | بسیار بالا |
پیشنیاز اجرای تکنیکهای ضداورفیتینگ
تکنیکهای مؤثری که برای رفع مشکل Overfitting بررسی کردیم (مانند Data Augmentation, Cross-Validation, Regularization و استفاده از مدلهای پیچیدهتر)، یک هزینه پنهان دارند: آنها بهشدت به منابع محاسباتی (CPU, GPU, RAM) وابسته هستند. برای مثال:
- Data Augmentation حجم دادههای آموزشی را چندین برابر میکند و نیاز به پردازش بیشتر دارد.
- Cross-Validation فرایند آموزش مدل را چندین بار تکرار میکند.
- مدلهای عمیقتر بهخودیخود به قدرت پردازشی و حافظه بسیار بیشتری نیازمندند.
اینجاست که نقش زیرساختهای محاسباتی قدرتمند یا سرورهای محاسبات سنگین (HPC) مشخص میشود. تلاش برای اجرای این تکنیکها روی یک لپتاپ یا کامپیوتر ضعیف، مانند تلاش برای تمرین دادن یک تیم فوتبال در یک زمین کوچک است؛ فرایند آموزش یا بسیار طولانی میشود یا بهدلیل کمبود حافظه، هرگز به پایان نمیرسد.
مزایای سرورهای مجهز به GPU برای مقابله با Overfitting

استفاده از سرورهای محاسبات سنگین (HPC) و سروهای مجهز به پردازندههای گرافیکی (GPU) مانند سری NVIDIA A100، فرایند آموزش مدلهای یادگیری عمیق را دهها برابر سریعتر میکند. اما GPU به تنهایی کافی نیست. یک زیرساخت بهینه که بتواند از تمام ظرفیت GPU استفاده کند، باید یک اکوسیستم متعادل از اجزای زیر را فراهم آورد:
- CPU پرقدرت: برای اینکه GPU قدرتمند شما بیکار نماند به یک CPU پرقدرت (مانند سری Intel Xeon یا AMD EPYC) نیاز است تا مراحل آمادهسازی و ارسال دادهها (Data Pipeline) را با سرعت بالا انجام دهد.
- حافظه کافی: وجود حافظه کافی (RAM) با پهنای باند بالا، تضمین میکند که دستههای بزرگ داده بدون وقفه به حافظه GPU منتقل شوند و گلوگاه (Bottleneck) ایجاد نشود.
- ذخیرهسازی سریع: استفاده از ذخیرهسازی سریع (NVMe SSD) با کاهش زمان بارگذاری دادهها از روی دیسک، کل فرایند آموزش را تسریع میبخشد و به شما اجازه میدهد حجم بیشتری از داده را برای جلوگیری از بیشبرازش پردازش کنید.
اگر با محاسبات سنگین آشنایی ندارید و میخواهید اطلاعات جامعی درباره آن بهدست بیاورید، پیشنهاد ما خواندن مقالات زیر است.
در ابر فردوسی ما با درک این اکوسیستم، سرورهای محاسبات سنگین خود را بهصورت یکپارچه و بهینه طراحی کردهایم تا شما بتوانید با خیال راحت، پیشرفتهترین تکنیکهای رفع مشکل overfitting را در کمترین زمان ممکن پیادهسازی کرده و مدلهای دقیقتر و قابل اعتمادتری بسازید. برای تست زیرساختهای ما ۱۰۰ هزارتومان شارژ هدیه دارید که بهمحض ثبتنام به حساب شما اضافه میشود.
جمعبندی
در این مقاله توضیح دادیم که Overfitting چیست؟ و راههای شناسایی و تکنیکهای جلوگیری از آن را بررسی کردیم. در پایان باید اشاره کنیم که بیشبرازش همواره چالشی مهم در یادگیری ماشین خواهد بود، اما با شناخت دقیق این پدیده و بهکارگیری راهکارهای مناسب، میتوانید مدلهای قدرتمندی بسازید که در دنیای واقعی نیز عملکرد خوبی داشته باشند. به یاد داشته باشید که هدف نهایی، ساخت مدلی است که قدرت تعمیمپذیری بالایی داشته باشد، نه مدلی که صرفاً روی دادههای آموزشی عملکرد خوبی دارد.
نظر شما چیست؟ شما برای مقابله با بیشبرازش از چه تکنیکی استفاده میکنید؟ لطفاً تجارت خود را با ما و سایر دوستانتان بهاشتراک بگذارید.
سؤالات متداول
Overfitting چیست؟
Overfitting یا بیشبرازش زمانی رخ میدهد که یک مدل یادگیری ماشین، دادههای آموزشی را بیش از حد خوب یاد میگیرد و نویزها و جزئیات غیرضروری را نیز حفظ میکند. در نتیجه، توانایی تعمیم به دادههای جدید و نادیده را از دست میدهد و در محیط واقعی عملکرد ضعیفی خواهد داشت.
تفاوت اصلی Underfitting و Overfitting چیست؟
یک مدل Overfit (بیشبرازش) بیش از حد پیچیده است و روی دادههای آموزشی دقت بالا اما روی دادههای تست دقت پایینی دارد. در مقابل، یک مدل Underfit (کمبرازش) بیش از حد ساده است و روی هر دو مجموعه دادهی آموزشی و تست، عملکرد ضعیفی نشان میدهد.
دلایل اصلی بروز Overfitting چیست؟
دو دلیل اصلی عبارتاند از: ۱) پیچیدگی بیش از حد مدل نسبت به مسئله و ۲) ناکافی بودن حجم دادههای آموزشی که باعث میشود مدل الگوهای غیرواقعی را یاد بگیرد.
سادهترین راه برای تشخیص Overfitting چیست؟
سادهترین راه، مقایسه دقت مدل روی دادههای آموزش و دادههای تست (اعتبارسنجی) است. اگر دقت روی دادههای آموزشی بسیار بالاتر از دادههای تست باشد (مثلاً ۹۹٪ در برابر ۵۵٪)، این یک نشانه آشکار از بیشبرازش است.
رگولاریزیشن (Regularization) چگونه به رفع بیشبرازش کمک میکند؟
رگولاریزیشن با افزودن یک جریمه به تابع هزینه مدل، آن را مجبور میکند که پارامترهای کوچکتری داشته باشد و سادهتر بماند. این کار از پیچیدگی بیش از حد جلوگیری کرده و قدرت تعمیمپذیری مدل را افزایش میدهد.
آیا همیشه میتوان با افزایش داده، مشکل Overfitting را حل کرد؟
افزایش دادههای تمیز و مرتبط یکی از مؤثرترین راههاست. اما اگر دادههای جدید نیز نویزدار یا نامرتبط باشند، ممکن است مشکل را حل نکنند. در این موارد، استفاده از تکنیکهای دیگر مانند Data Augmentation یا رگولاریزیشن ضروری است.

